سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 121989

  بازدید امروز : 0

  بازدید دیروز : 1

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

لوگوی دوستان





 

درباره خودم

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...
مدعی محبت
آرزوی من! این رنج دیده جسم بی تعادل، محتاج ایستا نمودن توست؛ این ملتهب دل بی سکون، محتاج آرامش توست؛ این سیه جان بی ابرو محتاج مهر توست؛ پس ای مهر عالم! بتاب بر جان خسته ام.. بتاب بر قلب شکسته ام؛ بر دستان بسته ام؛ بر عهد گسسته ام؛ بتاب و ناپاکیم بزدای... (این بهترین توضیحی بود که می تونستم راجع به خودم بگم..)

 

لینک به لوگوی من

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

دسته بندی یادداشت ها

شعر محرمی سوزناک . شعری زیبا . عاشورا . کربلا . محرم .

 

بایگانی

ادعاهای پیشین
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

 

اشتراک

 

 

هرکس دانش اندوزد و به آن عمل نکند، خداوند روز قیامت وی را نابینا برانگیزد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ خطاب به ابن مسعود ـ]

سلامی دوباره

نویسنده:مدعی محبت::: چهارشنبه 86/6/21::: ساعت 5:36 صبح

سلام علیکم

بعد از مدت ها غیبت به دلایل مختلف مثل هک شدن پشتیبان، وقت نکردن، حال و حوصله ی اینترنت رو نداشتن و ... دوباره اومدم.

به دلیل چند روز هک شدن پرشین بلاگ که پشتیبان وبلاگ اولم بود و ...، به لطف یک عزیز، تمامی نگاشته ها و مطالب وبلاگم به پارسی بلاگ منتقل شد.

مدتی که نبودم، خیلی مناسبت ها بوده،‏از اعتکاف گرفته تا اعیاد شعبان و گل سر سبد اون ها، نیمه ی شعبان؛ و برای هر کدوم کلی حرف دارم. اما این چند روز هم برای خودم جدا، کلی درد دل و ...

یه مداحی قشنگ از آقای علیمی، خوب درد دل هام رو می گه که قسمت هاییش رو می نویسم، و خود مداحی رو هم گذاشتم روی وبلاگ.

مولای مهربونم!

از حال و روزم چی بگم؟

می دونی خیلی فقیرم

تو هم به من بگی برو

می رم یه گوشه می میرم

اما اگه بی تو برم

خراب و هر جایی می شم

اما اگه تو باهام باشی

من هم کربلایی می شم

از حال و روزم چی بگم؟

خیلی خرابم به خدا

می گن دل هر کی شکست

تو می بریش کرب و بلا

از حال و روزم چی بگم؟

چیزی نمونده ز دلم

محبتت ثروتمه

اون هم داره می ره کفن

از حال و روزم چی بگم؟

فقط می گم دوسِت دارم...

فقط می گم که رو سیام...

 

فعلاً این برای شروع و حال و روز این ایام، تا بعد سر فرصت، برای هر کدوم از مناسبت های گذشته، بنویسم.

التماس دعا.



  • کلمات کلیدی :

  • دعوت نامه

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 2:12 صبح
    نوشته شده در شنبه، 30 تیر، 1386ساعت 12:32 توسط ..:: مدعی محبت ::..

    خدایا!
    اعتکاف داره از راه می رسه، و امسال رو سیاه تر و سر به زیرتر از پارسال، اصلاً نمی دونم راهم می دن یا نه؟! پارسال قرار گذاشتم، قرار یک سال بندگی، یک سال تسلیم، یک سال...، اما سالی که گذشت برام پر بود از بدی، زشتی، خرابی و تباهی. خیلی سختی ها کشیدم، خیلی اتّفاقات افتاد، ‌امّا نه این طور که من عوض شدم. اگه پارسال مثلاً 1000 تا پلّه فاصله داشتم تا کم ترین درجه ی بندگی، امسال شده 10000. حالا من با این روی سیاه چه طور راهی شم؟ حیف نیست من برم توی اون جمع؟!...
    ای خدا...
    ***
    دقایقی پیش، یه پاکت پستی که پشتش اسم من نوشته شده بود، برام رسید. از طرف کانون بود! با تعجّب از این که اصلاً نمی دونستم چیه، بازش کردم.
    خدایا... دعوت نامه بود، دعوت نامه ی اعتکاف... خودم هم مونده بودم، این سال ها از این خبرا نبود، ...
                             "برای سه روز بندگی یه اراده ی حیدری(ع) می خوایم،
                                     یه عشق زهرایی(س) و یه صبر زینبی(س)؛
                یه دعوت عمومی از طرف مهربونی که بین بنده ها خوب و بد نمی کنه،
                          همیشه برای عاشقی دنبال بهونه می گرده و ماه رجب 
      
           به حرمت پیامبر رحمة للعالمینش بهترین بهونه هست برای آشتی کنون. ..."
    خدایا! چه قدر مهربونی...

    و دوباره بر زبان جاری کردم: ...از طرف مهربونی که بین بنده ها خوب و بد نمی کنه...



  • کلمات کلیدی :

  • دلم هوای تو کرده . . .

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 2:11 صبح
    نوشته شده در جمعه، 22 تیر، 1386ساعت 12:20 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    دلـم هـوای تو کـرده، کجـایی ای یارم..؟

    دمی وصـال تو را ای نگـار خیمـه نشین،

    به قیمـت هـمــه هـســتی ام خـریدارم

            ..دلم هوای تو کرده، کجایی ای یارم؟..

    تمام ثروت من، یک کلافی از اشک است

    به عـشـق نیمه نگاهی به سـوی بازارم

    بیا تو ای گل نرگس، که بی تو می میرم

    عـزیـز عـسـکــری ای کـوکـب شـب تارم

    کـجــا روم بـه کـه گـویم چـه قـدر آقـایی

    به هـر بلای زمـانه خـوشــم تـو را دارم..

            ..دلم هوای تو کرده، کجایی ای یارم؟..

    می دونم یه کم وزن این شعر درست نیست، امّا چون خیلی زیباست و دوستش دارم، نوشتمش. دوستان ادبیاتی هم اگه لطف کنن، برام تصحیحش کنن، ممنون می شم.

     



  • کلمات کلیدی :

  • سر آمد عمر من آن دلبر دل ها نیومد.. (زبان حال سید)

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 2:9 صبح
    نوشته شده در دوشنبه، 18 تیر، 1386ساعت 1:21 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    (این مطلب جمعه بود، اما چون این چند روز این قدر گرفتار بودم که ... حتی واسه ی تولد حضرت زهرا هم نرسیدم به موقع مطلب بزنم، این مطلب رو هم با تأخیری حدود 40 ساعت این جا قرار می دم.)

    هر گل به گلسِـتان بشر می دهد صفـا        گـلـچــیـن روزگـار امـانـش نمـی دهـد

    سلام بر هم دردان غم غیاب محب، نوکر و ذاکر مولا

    نمی دونم یک سال از چی گدشت...

    نمی دونم چه جوری گذشت..

    اما گویا گذشت، تقویم ها اینو می گن..

    چقدر می خواستم برای این روز مطلب بنویسم، ولی حالا که باید بنویسم نمی تونم ...

    فقط چند تا عکس از مراسم سالگرد قمری(هفته ی پیش) :

     

     

    ان شاءالله سید ما هم سر سفره ی امام زمانش و مولاش مهمانه و شفاعت کننده ی ما نزد اون ها!

    ***

    امروز که سالگرد شمسی همراهی سید تا بهشت معصومه علیها السلام(قبرستان نو) بود، سی دی های پارسال رو گذاشتم و نگاه کردم، و تازه فهمیدم که هنوز باورم نشده چون فقط با بهت نگاه می کردم و اصلاً احساس ناراحتی خاصی نداشتم!!! آخه بین ماها(مدیونین سید که با خوندنش به چیزی رسیدن و یا قطره ای اشک ریختن) قرار شد که فکر نکنیم سید نیست، و هر زمانی که دلتنگ شدیم، از طرف او به نیابت از حضرت در مجالس عزاداری و موالید شرکت کنیم و با سی دی ها و نوارهاش باز هم اشک بریزیم و ...؛ پس سید هست و اگه من هنوز باور نکردم که نیست، بی راه نرفتم.

    این شعر هم به مناسبت سالگرد تشییع این ذاکر مخلص و سیّد ذاکرین اهل بیت علیهم السلام:

    یادش بخیر وقتی دلـش نور می گرفت         

                    تو سرزنون گریه کنون شـور می گرفت

    یادش بخــیــر وقــتی مـحــرم مـیـومـد         

                    تو سینه ها چــاووش مــــاتــم مـیــومــد

    دلـش می کــرد هــوای بیـن الحـرمـین         

                   همش نفس می زد می گفت حسین حسین

    یادش بـخـیـر تو روضـه های مـادرش         

                   شـور می گرفت می زد تو سینه و سرش

     

     



  • کلمات کلیدی :

  • تاخیر در تبریک

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 2:7 صبح
    نوشته شده در دوشنبه، 18 تیر، 1386ساعت 0:57 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    عرض معذرت خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها به سبب تأخیر در تبریک به مناسبت میلاد مبارکش(هر چند که خودش خوب از گرفتاری های این چند روزم خبر داره) و بعد هم محبین مولا و مادرش علیهما السلام.

    و اول تبریک به مولای مهربان

     و بعد عاشقان حضرت زهرا و منتظرین فرزندش.

     



  • کلمات کلیدی :

  • سید . . .

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 2:5 صبح
    نوشته شده در جمعه، 8 تیر، 1386ساعت 12:9 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    دوستی در نظرات مطلبی نوشته بود که ترجیح دادم این جا بیارمش، هم اون نظر رو و هم جوابش رو:

    نویسنده: دوستدار فاطمه سلام الله علیها

    پنجشنبه، 7 تیر 1386، ساعت 22:36

    سلام. امیدوارم از این جمله ها ناراحت نشوید:
    اما من هر چه فکر می کنم نمی توانم با جملات شما و آن چه راجع به آن بزرگوار گفتید ارتباط برقرار کنم؛ نظیر ایشان و حتی برتر از ایشان کم نداریم. خودتان بهتر می دانید که برخی از مداحان ما از بسیاری جهات برترند، مرحوم سید هم انسان مخلص و محب و... بود، کاری ندارم بلکه حرف من این است که گویی شما جداّ یک بزرگ و یک سرور را از دست داده اید!!! آوردن آن بیت شاهد کلام من و شماست: احساس سوختن... ، یعنی از فراق ایشان این اندازه در التهابید؟ از نبود ایشان تا این اندازه در سوز و آتشید؟
    اما ما این بیت را برای یک فوق بشر می خوانیم . برای یک مرد آسمانی که از دوریش در عذابیم. از هجران او می سوزیم و دیگران را نیز به این کار دعوت می کنیم.
    به نظرم منظورم را کامل گفته ام.
    در پناه مولا موفق باشید

    E-mail:  وارد نشده است

    URL:  وارد نشده است

     

     

    نویسنده: مدعی محبت

    جمعه، 8 تیر 1386، ساعت 11:38

    سلام بر دوستدار فاطمه سلام الله علیها با این جمله ی شما که فرمودید برخی از مداحان ما از بسیار ی از جهات بهترند، کاملاْ مخالفم. در مداحان عمومی بهتر از ایشان سراغ ندارم، خصوصاْ اخلاص و ... .(شاید شما ایشان را درست نمی شناسید که این طور می گویید) البته ممکن است برخی در بعضی سبک ها و نو آوری (گاهی)جلوتر از ایشان باشند، اما مداحی همه اش به سبک نیست. و اما من، هم ایشان را از لحاظ شخصی قبول دارم، و هم در مداحی و ...، و البته به ایشان یک دین بزرگ دارم که هیچ وقت از بین نمی ره. بله، ایشون واقعاْ نه برای من که برای خیلی ها یک بزرگ بوده، و خواهد بود. ولی من این بیت رو مستقیماْ راجع به اون بزرگوار نگفتم، اگه متن رو دوباره بخونین متوجه می شین، بلکه منظورم این بود که کسانی که او رو درک نکردن و خوب نمی شناسن، از حال و روز من و امثال من خبر ندارن. مثل وقتی که یه عزیز رو از دست می دیم، کسانی که بیشتر می شناختن و بهش نزدیک تر بودن، بیشتر می سوزن. حالا با این تفسیر به نظر شما حتی اگه اون بیت رو مستقیماْ هم به این منظور به کار برده باشم، اشکالی داره؟(اتفاقاْ این بیت رو خود سید زیاد در مورد سوختن از عشق حضرت و هجران و ... می خوند) مطمئن باشید اگر از جانب من حالت و مقبولیت خاصی نسبت به سید هست، به این دلیل که به نوکری و خدمتش به حضرت با اخلاص کامل اطمینان دارم و الا یه وجود دنیوی اصلاْ نمی تونه باعث این سوختن بشه. هر چند که منکر این نیستم که هیچ انسانی معصوم نیست و بالاخره هر کسی ممکنه خطایی ازش سر بزنه. اگه نظری دارید، هم چنان منتظر نظرات دیگه ی شما در این مورد هستم. به هر حال از توجه و تذکرتون، ممنون. امیدوارم متوجه منظورم شده باشید.

    E-mail:  mlz6513@yahoo.com

    URL:  www.molamahdi313.persianblog.com

    به هر حال چون می دونم خیلی از اطرافیان(هم خانوداه و هم دوستان) با این مسائل مشکل دارن، هم چنان اعلام آمادگی می کنم که با هر کسی که ابهامی در این موارد در ذهنش هست، حاضرم بحث کنم.

    به امید عنایت امام زمان. 



  • کلمات کلیدی :

  • چی بنویسم !

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 2:4 صبح
    نوشته شده در پنجشنبه، 7 تیر، 1386ساعت 2:43 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    امشب دیگه نمی دونم چی بنویسم. از سیّد نمی تونم بنویسم، سخته، خیلی سخت...

    ***



  • کلمات کلیدی :

  • یک تکه سنگ...

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 2:2 صبح
    نوشته شده در چهارشنبه، 6 تیر، 1386ساعت 1:46 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    اصلاً نمی دونم از کجا شروع کنم، دیشب هم برای همین نتونستم چیزی بنویسم. اصلاً باورم نمی شه یک سال گذشت... آره، از رفتن اون سیّد آسمانی، کم کم یک سال می گذره.

    پنجشنبه، روز وفات جناب ام البنین، سالگرد قمری و روز 16 تیر ماه، یکمین سالگرد شمسی از میانمان رفتن جسم او_سیّد محمّد جواد ذاکر طباطبایی_ ست، چرا که روحش همواره آسمانی بود.

    پارسال این ایّام، در تدارک سفر تهران بودیم و من امیدوار بودم که می شه از بیمارستان اجازه ی ملاقات گرفت و...  اما دیر رسیدم، 2روز، و امسال فعلاً هر کاری می کنم که بشه در همان روز سر مزار باشم، هنوز نشده.

    نمی دونم شاید بعضی ها به نظرشون این اوضاع و احوال مسخره و .. باشه امّا:

    احساس سوختن به تماشا نمی شود  آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم

    اگه کسی اون اخلاص رو به واقع درک کرده باشه، حال و روزش از من هم بدتره، کاری به کسانی ندارم که دنیوی به او نگاه می کردن، من راجع به خودم و کسانی که مثل خودم فکر می کردن، می گم.

    دلم می خواست اولین بار که یه پست مطلب رو به این نوکر امام حسین علیه السّلام اختصاص می دم، خیلی بهتر و ادبی تر و ... از این باشه، اما با حال این روزا نشد، ان شاءالله جبران می کنم.

    سعی می کنم توی این ایام اگه شد چند فایل صوتی و عکس از اون بزرگوار این جا قرار بدم.

     

    تقویم دیواری روز به روز فاصله بینمان را بیشتر می کند ولی تقویم دلم سر همان نقطه ی شروع آشناییمان مانده. چه زیبا محو صدایت بودم از آن سخن اول تا آخر، و حال چه باحسرت نگاهم به روی سنگ خشک شده ...

    این اولین شعریه که از او شنیدم:

    دیـوونه کـجــا داره جــز در خــونـه ی حـســـیـن      دل دیـوونـه ی اون شــده دیـوونـه ی حـسـیـن

    ...

    مـــا رو تــو دنــیــــا آوردن دیــوونـه رقـــم زدن       اســم مـا را تــو کــتــاب عــاقــلا قــلـــم زدن

    خـودتـو خـسـتـه نکـن مـا دیگـه عاقل نمی شیم      رو به دریای جنون این سوی ساحل نمی شیم

    ما شــفـــا نـمی گـیــریم دیگـه خــدا خــدا نکـن        کـار مـا سـاخــتـه شــده بـرای مـا دعــا نکـن

    و چه خوب با حال اون روزهام سازگار بود و به دلم نشست و ...

    خدا به صدایش و اخلاصش بیامرزدش!



  • کلمات کلیدی :

  • می میرد حیدر از داغ غمت...

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 2:1 صبح
    نوشته شده در دوشنبه، 4 تیر، 1386ساعت 4:19 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    (سلا...م.  می دونم که خیلی غیبت خوردم، دو تا دلیل داشتم: ۱. خیلی سرم شلوغ بوده ۲. چند روزی اینترنت نداشتم. از حضرت زهرا سلام الله علیها معذرت می خوام که این چند روز چیزی نزدم، و بعد هم از محبین و مدعیان محبت.

    حالا هم اول مطلب فاطمیه رو بزنم و دفعه ی بعد مناسبت حال گیر این روزا..)

    یا فاطمه!

    داغ تو بنیان کن صبر علی                     خانه ی بی فاطمه قبر علی

    (اول می خواستم یه شعر طویل و زیبا از سید امیر حسین میرحسینی بزنم اما بعد این یه بیت از یه شعر دیگه رو انتخاب کردم و زدم چون به نظرم خودش خیلی حرف می زنه، ان شاءالله که بپذیرن!)

    یا مولاتی یافاطمۀ الزهرا اغیثینی!

    آجرک الله یا مولای یا صاحب الزمان

    فی مصیبة امک الصدیقة الشهیدة!



  • کلمات کلیدی :

  • خاکم به سر

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:59 صبح
    نوشته شده در پنجشنبه، 24 خرداد، 1386ساعت 17:9 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    تسلیت ای حجت ثانی عشر یابن الحسن!             کی شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن؟

     

    خاکم به سر خرابی دیگر

    در سرسرای وحی

    آن جا که قدسیان هنگام صبح و شام، تعظیم می کنند...

    آن جا که عرشیان هنگام هر فرود، تکریم می کنند، تقدیس می کنند...

    شب های انتظار چه دشوار می رود

    با غصّه، با عذاب

    با گریه، با فغان

    ای خالق زمین و زمان! گریه ها بس است...

    دریاب حال ستمدیده های عصر

    مضطرّ واقعی، با چشم خون فشان

    در خاک سامره تنها و بی نصیر

    المستغاث ما به اجابت قرین نما

    این المضطر الذی یجاب اذا دعی...

    (جناب آقای فاطمی پور)



  • کلمات کلیدی :

  •    1   2   3   4   5      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    طوفان واژه ها
    بانوی کرامت
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com