نوشته شده در دوشنبه، 14 خرداد، 1386ساعت 0:22 توسط ..:: مدعی محبت ::..
کاروان ها می روند، عاشقان را می برند مقصد این قافله، کوی عشقم کربلاست
خدایا! مگر نه این که تو درد و درمان رو می دی، درد ما اینه که بی توفیقیم، لیاقت زیارت نداریم، بار گناهمون این قدر سنگینه که اجازه نمی ده قدم از قدم برداریم چه برسه به این که کربلایی شیم.. و درمان..
یا صاحب الزمان!
شما که از دلم آگاهی، می دونی که تنها خواسته ام رضایت شماست هر چند که اعمالم این رو نشون نده. می دونی که دلم می خواد اما خودم خوب می دونم که فقط دلم می خواد و بر زبانم جاریه، و کارهام چیز دیگه ای می گه.
مولا جان!
ازت می خوام این بصاعت مزجاة رو که عمل قلب و زبانم هست ازم بپذیری و و کمک کنی که در اعمال ظاهری هم توفیق پیدا کنم -اون طوری که تو می پسندی-.
من اگه غرق گناهم
می دونه دلم باهاشه
تو شفا بده
به من رو سیه از گنه
تو شفا بده
آقا راه بده..