با سلام،
حرف دل شما رو با مولاي خوبمون خوندم و شايدم شنيدم!
اول اينكه بخشي از يه شعر معروف كه حتما هم شنيديد مي گه:
اگر مرا رها كني تورا رها نمي كنم سر از تنم جدا كني چون و چرا نمي كنم
به نظر مياد كه اينطور بگيم بهتره:
اگر تورا رها كنم مرا رها نمي كني . . .
اين يك حقيقته
در جاي ديگه مي گه :
زبس كه پرده عصيان گرفته چشم مرا تو در كنار مني، من تورا نمي بينم دوم اينكه : با توجه به بخش اول نوشته بياييم سعي كنيم و دوباره همتي كنيم تا اگرهم كمي از درگاه اين انوار الهي دور شديم باز دوباره نگاهشون رو بيشتر به سمت ما برگردونن/ و نكته مهم هم همينه :
مثال اون مادر پدري مي شه كه چند تا بچه دارن همشونو دوست دارند و هيييييچكس نمي تونه منكر اين مسئله بشه، اما يكيشونو ممكنه بيشتر بهش علاقه مندباشن حالا به دلايل مختلف كه نوشته ام طولاني مي شه و قطعا شما مي دونيد چي دارم مي گم ...- يا مثال اون معلم و در خواست ذبح مرغ به شاگرداش در جايي كه هيچكس نباشه ...مقصود : اينكه اينطور نيست كه اين انوار مقدسه نگاهشونو از ما بردارند و اصلا مگه مي شه كريم كرامت نكنه اما نكته اينجاست كه ممكنه حواس پرتي هاي ما و كم دقتي هامون باعث بشه كمتر بهمون عنايت كنند ...بنابراين بهتره كه حتي در كلام مراقب اين موارد باشيم