مدتي هست که حيرانم و تدبيري نيست / عاشق بي سر و سامانم و تدبيري نيست
از غمت سر به گريبانم و تدبيري نيست / خون دل رفته به دامانم و تدبيري نيست
از جفاي تو بدينسانم و تدبيري نيست / چه توان کرد؟ پشيمانم و تدبيري نيست
شرح درماندگي خود به که تقرير کنم؟
عاجزم، چاره ي من چيست؟ چه تدبير کنم؟
مجنون ذاکــــــــــــــر