• وبلاگ : با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي...
  • يادداشت : از كارشناسان شما ممنونيم...
  • نظرات : 6 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ...

    بيست و سه ماه از كابوس رفتنش گذشت...

    اي صميمي ! اي دوست !

    گاه و بيگاه لب پنجره ي خاطره ام مي آئي .

    ديدنت ، حتي از دور ،

    آب بر آتش دل مي پاشد .

    آنقدر تشنه ي ديدار توام ،

    که به يک جرعه نگاه تو قناعت دارم .

    دل من لک زده است ،

    گرمي دست تو را محتاجم ،

    و دل من به نگاهي از دور ،

    طفلکي مي سازد .

    اي قديمي ! اي خوب !

    تو مرا ياد کني يا نکني ،

    من به يادت هستم ،

    من صميمانه به يادت هستم .

    دائم از خنده لبانت لبريز ،

    دامنت پر گل باد !

    ...