نوشته شده در سه شنبه، 11 اردیبهشت، 1386ساعت 2:41 توسط ..:: مدعی محبت ::..
دلـم که به سـیـم آخـر مـی زنـه بـــرا حــــرمــت پـــر مـی زنـه
یه دیـوونه دوباره در مـی زنـه سـینه به هـوای تو دلبر می زنه
بـــرا حــــرمــت پـــر مـی زنـه پــــر مـی زنــه پــــر مـی زنـه
خودم هوایی شده بودم، برگشت دو عزیزمون از کربلا دیگه صد چندان کرده این دلتنگی رو...
واســه ام نـگـاهــت نـفــسِ نــفـــــس بــدون تــو بــس
بــذار بـیـــام کـرب و بـلا کـه بی تـو دنـیـــا قـفــــس
دلی که بی خــونه می شـه اسـیر صاحبخـونه می شـه
بـرای شـش گـوشــه ی تـو دوبـاره دیــوونـه مـی شــه
شـش گوشـه ی قـشـنگت تمام آرزوم
بی تو نفـس کـشـیدن برای من حـروم
داغ زیارت تو مونده به روی سینه ام
کاشـکی بیـام دوباره ضـریحـتُ ببـینم