نوشته شده در یکشنبه، 23 اردیبهشت، 1386ساعت 0:37 توسط ..:: مدعی محبت ::..
چند شبه که می خوام مطلب بنویسم اما الحمدلله این اشتراک اینترنتمون افتضاحه و به درد اعصاب خرد کردن می خوره.
اول تشکر دو شب پیشم رو از خدا بکنم که این قدر لطف کرد و به واقع همون چیزی شد که از خدا می خواستیم که هیچ چیزی نباشه و حضرت این عزیز رو با سلامت کامل به ما برگردونه به این امید که نوکر خوبی براش بشه. قسمت اوّلش که کاملاً شد، ان شاءالله وقوع کامل قسمت دوّمش رو هم به زودی شاهد باشیم.
امروز هم که دکتر گفته هیچ مشکلی نداره حتّی دارو هم نمی خواد؛ واقعاً خدا را شکر، با ناراحتی، اضطراب و گریه اومدن و به لطف حضرت امروز با خوشحالی و آرامش و خنده رفتن.
چه قدر این چند روز بودنشون بهم آرامش و روحیه داد، و رفتنشون هر چند که به خاطر خوشحالیمون از تأیید سلامت کاملش با خئده همراه بود، اما خب باز هم به نوبه ی خودش حسابی دلگیر بود.
ان شاءالله همیشه، هر جا که هستند، موفّق و مورد تأیید حضرت و سالم باشن.
و امّا بعد:
دوباره شنبه شب و توفیق و ...:
مناجات ابتدا که مثل دفعات قبل عالی، شعرها هم که..، چند بیتش رو این جا می زنم خودتون بفهمین که چه جور بوده:
امـشـب به عشـقـت می خونم شـاید دوباره
نـگـام کـنی نـگـن حـســیـن دوسِـت نداره
دسـتـمـو گــرفــتی با دسـتـای خـالی یـادته
بخشـیدی منو تو صـحـنت پر و بالی، یادته؟
شیشـه ی بغض دلم کنار شیش گوشه ی تو
می شکست مثل یه کوزه ی سفالی، یادته؟
امّا حــالا.. مـنم و خـاطــره هـای یک سـفـر
ســفــری به اوج یک عـرش خـیـالی، یادته؟
...