نوشته شده در جمعه، 18 خرداد، 1386ساعت 21:29 توسط ..:: مدعی محبت ::..
آقای من!
از چه خواهی آزمودن؟ آزمودی بارها..
مولای مهربونم!
تو که می دونی من دربست هر چی بگی، قبول دارم، بارها و بارها ازم چیزهایی رو خواستی که حتی بقیه به خاطر من از پا افتادن، اما من خم به ابرو نیاوردم. ازم خواستی از خیلی از دل بستگی هام دست بردارم و به لطف تو با همه ی سختیش انجام دادم.
آخه مولا من هر چی که نباشم، هر کاری که نکنم، به لطف خودت راضی به رضات هستم، این هم دیگه آزمایش می خواد؟ مگه بعد از این همه هنوز مطمئن به این نیستی که به هر آن چه تو بخوای، هزار در صد راضیم؟! باشه،هر چه قدر می خوای، آزمایش کن! هر چه قدر که به سلم بودنم در برابرت اطمینان می کنی.
مهربون ترینم!
خوب می دونی که خواستت برام احلی من عسل ؛ پس هر چی که می خوای بده،نامرد اون که نخواد!