نوشته شده در دوشنبه، 18 تیر، 1386ساعت 1:21 توسط ..:: مدعی محبت ::..
(این مطلب جمعه بود، اما چون این چند روز این قدر گرفتار بودم که ... حتی واسه ی تولد حضرت زهرا هم نرسیدم به موقع مطلب بزنم، این مطلب رو هم با تأخیری حدود 40 ساعت این جا قرار می دم.)
هر گل به گلسِـتان بشر می دهد صفـا گـلـچــیـن روزگـار امـانـش نمـی دهـد
سلام بر هم دردان غم غیاب محب، نوکر و ذاکر مولا
نمی دونم یک سال از چی گدشت...
نمی دونم چه جوری گذشت..
اما گویا گذشت، تقویم ها اینو می گن..
چقدر می خواستم برای این روز مطلب بنویسم، ولی حالا که باید بنویسم نمی تونم ...
فقط چند تا عکس از مراسم سالگرد قمری(هفته ی پیش) :
ان شاءالله سید ما هم سر سفره ی امام زمانش و مولاش مهمانه و شفاعت کننده ی ما نزد اون ها!
***
امروز که سالگرد شمسی همراهی سید تا بهشت معصومه علیها السلام(قبرستان نو) بود، سی دی های پارسال رو گذاشتم و نگاه کردم، و تازه فهمیدم که هنوز باورم نشده چون فقط با بهت نگاه می کردم و اصلاً احساس ناراحتی خاصی نداشتم!!! آخه بین ماها(مدیونین سید که با خوندنش به چیزی رسیدن و یا قطره ای اشک ریختن) قرار شد که فکر نکنیم سید نیست، و هر زمانی که دلتنگ شدیم، از طرف او به نیابت از حضرت در مجالس عزاداری و موالید شرکت کنیم و با سی دی ها و نوارهاش باز هم اشک بریزیم و ...؛ پس سید هست و اگه من هنوز باور نکردم که نیست، بی راه نرفتم.
این شعر هم به مناسبت سالگرد تشییع این ذاکر مخلص و سیّد ذاکرین اهل بیت علیهم السلام:
یادش بخیر وقتی دلـش نور می گرفت
تو سرزنون گریه کنون شـور می گرفت
یادش بخــیــر وقــتی مـحــرم مـیـومـد
تو سینه ها چــاووش مــــاتــم مـیــومــد
دلـش می کــرد هــوای بیـن الحـرمـین
همش نفس می زد می گفت حسین حسین
یادش بـخـیـر تو روضـه های مـادرش
شـور می گرفت می زد تو سینه و سرش