سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 123404

  بازدید امروز : 18

  بازدید دیروز : 10

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

لوگوی دوستان





 

درباره خودم

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...
مدعی محبت
آرزوی من! این رنج دیده جسم بی تعادل، محتاج ایستا نمودن توست؛ این ملتهب دل بی سکون، محتاج آرامش توست؛ این سیه جان بی ابرو محتاج مهر توست؛ پس ای مهر عالم! بتاب بر جان خسته ام.. بتاب بر قلب شکسته ام؛ بر دستان بسته ام؛ بر عهد گسسته ام؛ بتاب و ناپاکیم بزدای... (این بهترین توضیحی بود که می تونستم راجع به خودم بگم..)

 

لینک به لوگوی من

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

دسته بندی یادداشت ها

شعر محرمی سوزناک . شعری زیبا . عاشورا . کربلا . محرم .

 

بایگانی

ادعاهای پیشین
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

 

اشتراک

 

 

دوستی ات را اگر جایگاهی [برایش] نیافتی، نثار مکن. [امام علی علیه السلام]

به مناسبت اربعین فراق عموی مهربانم و هفته ی مادر استاد بزرگوارم

نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 12:12 صبح
نوشته شده در پنجشنبه، 30 فروردین، 1386ساعت 20:12 توسط ..:: مدعی محبت ::..


هاتفی در گوش من داد این پیام

عمر دنیا گشته است اینک تمام

یک طرف دوزخ بد و یک سو بهشت

وقت آگاهی ز حکم سرنوشت

یک نظر تا به جهنم دوختم

از شرار شعله هایش سوختم

ناگهان زیبا رخی از ره رسید

دید تا حال مرا آهی کشید

تا که آمد دیده ام پر نور شد

یک نگاهم کرد، آتش دور شد

پیش آمد تا مرا افسرده دید

این چنینیم خسته و پژمرده دید

اشک در چشمان پر مهرش شکفت

رو به حق بنمود با دادار گفت:

پور موسی با تو صحبت می کند

ضامن آهو شفاعت می کند

گر چه او با نامه ی بد آمده

چند باری را به مشهد آمده

آمده صد بار بر من رو زده

پیش ایوان طلا زانو زده

گنبد و گلدسته ام را دیده است

کفشداری مرا بوسیده است

مادرش او را به عشقم زاده است

به کبوترهام دانه داده است

تا توانست احترامم کرده است

بعد هر مجلس سلامم کرده است

من نمی خواهم که تنهاتر شود

پیش مخلوق تو رسواتر شود

او به عشق من تمام عمر زیست

غافل از حالش شوم، انصاف نیست

لطف کن پروردگار جرم بخش

بنده ی بد را به اربابش ببخش

گفته بودم از ازل روز نخست

اختیار من رضا در دست توست

 

با توجه به نظراتی که داده شده بود،

- از این شعر تقریباً دو سوم را حذف کرده ام و قبل از بیت آخر نیز سه بیت را حذف کرده ام هم به سبب طولانی نشدن و هم به این خاطر که نمی خواستم موجب اعتراضی شود. با توجه به درخواستی که شده بود، آن ها را هم می نویسم:

                                 پس ندا آمد بهشت از هسـت توست

بخشش و عفو خطا در دست توست

تـو بــرای مـن عـــزیز دلـبــری

هان تو صاحب اختیار محشری

هر که را خواهی ببر با خود بهشت

ای تو جـنت آفرین، زهــرا سرشت

گفته بودم از ازل روز نخست

اختیار من رضا در دست توست

- ضمناْ این شعر سروده ی جناب آقای سید امیر حسین میر حسینی و با صدای گرم و دلنشین مرحوم سید محمد جواد ذاکر طباطبایی می باشد و هم شعر کامل و هم صدای آن گرامی در صورت درخواست موجود است.

 



  • کلمات کلیدی :

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    طوفان واژه ها
    بانوی کرامت
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com